سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پایگاه دوم انرژی هسته‏ای

معشوقی دارم که شرط وصل خود را آوردن تمام خاک‌های آن تپه در این محل قرار داده است! حضرت فرمود: با این جثة کوچک، تو تا کی می‌توانی خاک‌های این تل بزرگ را به محل مورد نظر منتقل کنی؟ و آیا عمر تو کفایت خواهد کرد؟!

از خودگذشتگی و استقامت در راه رسیدن به ساحت مقدس امام زمان علیه‌السلام

مَتی تَکْثِرُ قَرْعَ الْبابِ یَفْتَحُ لَکَ؛   هر گاه بر کوبیدن دری اصرار ورزی، سرانجام (آن درب) به رویت گشوده خواهد شد. 

استقامت و تلاش، یکی از سنّت های الهی است که هر که تلاش کند خداوند متعال او را به مقام مناسب با آن کوشش نایل می کند. کتاب الله عظیم از این حقیقت این گونه پرده برداشت که: و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا1 و کسانی که در راه ما تلاش کنند ما راه های خویش را به آنها نشان خواهیم داد.

 ابن عباس پسر عموی پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله روزی نظر به چهره مبارک رسول خدا انداخت و محاسن سفید حضرت نظر او را جلب  کرد. پرسید، شما که چندان سن و سالی ندارید، چرا به این زودی پیر شدید؟ حضرت در پاسخ فرمود: شَیَّبَتْنی سُورَةُ هُود، لِمَکانِ هذِهِ الْآیَة‌ِ، فَاسْتَقِمْ کَما اُمِرَتْ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ2 سوره هود به خاطر این آیه‌اش مرا پیر کرد: پس تو و کسانی که همراه تو به سوی خداوند بازگشت کرده‌اند استقامت کنید، همان گونه که تو را به آن امر کرده‌ام.3

 در حالی که در سوره «شوری» نیز بخش اول همین آیه آمده: (فاستقم کما امرت)4 ولی ایشان این آیه را موجب پیری زودرس خود ندانسته‌اند. از اینجا روشن می شود که بی ثباتی و عدم مقاومت امت پیامبر، آن عزیز را مبتلا به پیری زودرس کرده است. ای برادر و ای خواهر! بکوش و بجوش تا که به جایی برسی.

در باب استقامت داشتن، در کتاب «الدر المنثور» آمده که وقتی آیه: «فاستقم کما امرت و من تاب معک5» نازل گردید حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: شَمُّروا، شَمُّروا؛ ای مردم! دامن بالا بزنید، همت به خرج داده و مهیای مقاومت شوید. و دیگر کسی پس از آن، حضرت را خندان ندید.6

شیخ عبدالله پیاده رحمه‌الله7 یکی از عاشقان و دلباختگان حضرت مولا حجت‌ بن ‌الحسن ‌العسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود. او از همان اوان کودکی محبت فراوانی به خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام داشت، و به خاطر همان عشق و ارادتش به این عزیزان مورد توجه قرار گرفت. او بر اثر بی‌رغبتی به دنیا و عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام، به زیارت مولایمان صاحب‌العصر والزمان ارواحنا فداه نایل گردیده است. یکی از دوستان ایشان نقل می‌کند:

ایشان به شخصی که فرزند یکی از علمای بزرگ مشهد بود، اجازه آمدن به منزلش را نمی‌داد و گاهی کم‌توجهی می‌نمود. اما آن فرد دست‌بردار نبود و دوباره می‌آمد و با ایشان صحبت می‌‌کرد. یک روز شیخ عبدا‏لله از او تعریف کرد. گفتم: پس چرا به او بی‌اعتنایی می‌‌کنید؟ گفت: باید چنین کنم تا بدانم که چه اندازه حاضر است از خود گذشتگی نشان دهد. خواستة آن شخص از ایشان، زیارت وجود مبارک حضرت حجت‌بن‌الحسن‌المهدی (ع) بود.8

از اینجاست که از حضرت مولی الموحدین علیه‌السلام نقل شده که فرموده اند: مَتی تَکْثِرُ قَرْعَ الْبابِ یَفْتَحُ لَکَ؛9 هر گاه بر کوبیدن دری اصرار ورزی، سرانجام (آن درب) به رویت گشوده خواهد شد.10نمونه‌ای از این کاربرد را در روایتی دیگر که نقل حکایتی از حضرت داوود نبی علی‌نبینا‌و‌آله‌و‌علیه‌السلام است، بنگرید:

آن حضرت در حال عبور از بیابانی مورچه‌ای را دید که مرتب کارش این است که از تپه‌ای خاک برمی‌دارد و به جای دیگری می‌ریزد. از خداوند خواست که از راز این کار آگاه شود...، مورچه به سخن آمد که معشوقی دارم که شرط وصل خود را آوردن تمام خاک‌های آن تپه در این محل قرار داده است! حضرت فرمود: با این جثة کوچک، تو تا کی می‌توانی خاک‌های این تل بزرگ را به محل مورد نظر منتقل کنی؟ و آیا عمر تو کفایت خواهد کرد؟! مورچه گفت: همة اینها را می‌دانم، ولی خوشم! اگر در راه این کار بمیرم، به عشق محبوبم مرده‌ام! در این جا حضرت داوود علیه‌السلام منقلب شد و فهمید این جریان درسی است برای او.11

این حکایت درسی عبرت‌آموز است برای کسانی که ادعای عشق به مولا را دارند تا بنگرند که آیا به این میزان از همت و تلاش برای رسیدن به آن سرور عزیز رسید‌ه‌اند یا نه؟! البته ناگفته نماند که دشواری‌ها و پایداری و پایمردی است که عشق و محبت را سهل و آسان می‌سازد.(مرتضی آقاتهرانی)

 ----------------------

پی نوشت ها:

1. عنکبوت،(29)،69.
2. هود (11)،112.
3. برای اطلاع بیشتر درباره روایات به این معنا، ر.ک: تفسیر نورالثقلین، ذیل همین آیه و مجمع البیان، ج 5، ص 199.
4. شوری،(42)،15.
5. سوره مبارکه هود، (42)،15.
6. محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج 3، ص 351.
7. شیخ عبدالله از اهالی لردگان بود که به خاطر مخالفت با برخی از کسانی که در پرداخت خمس آل محمد‌سلام‌الله‌علیهم سستی ورزیده بودند، به شهر قم هجرت کرد و از آن پس مورد تکریم الهی قرار گرفت. آن بزرگوار به طور معمول، سحرگاهان در خدمت حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها به زیارت مشغول بود. او مردی تمیز و نظیف و بسیار متواضع بود. اینک قبر شریفش در قبرستان بقیع قم در نزدیکی جمکران قرار دارد. ایشان شهیر بود که دارای طی‌الارض و کمالات معنوی خاصی است و مورد عنایت اهل معنا و کمال بود. از مرحوم دولابی شنیدم که مردم بین راه مشهد ایشان را می شناختند و برای او نذر می کردند. لباس نوی ایشان معمولا هدایای اهل محبت به او بود. رضوان خداوند بر او و همه سالکان راه.
8. صادق حسینی،  در کوچة عشق، ص 99.
9. کلینی، کافی، ج 2، ص 486،‌ ح 2.
10. حدیث دیگری با همین مفهوم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله نقل شده که فرمود: مَنْ قَرَعَ باباً وَ لَجَّ وَلَجَ. جلال الدین بلخی در مثنوی خود این حدیث شریف را به نظمی شیوا درآورده است:
گفت پیغمبر که چون کوبی دری  عاقبت زان در برون آید سری
11. محمد، محمدی ری شهری، کیمیای محبت ، ص58.


ارسال شده در توسط هانی کشاورز
 حضرت عیسی علیه السلام از خداونددر خواست کرد کسی را به او نشان دهد که نزد خدا محبوب تر از او باشد،

وقتی حضرت عیسی علیه السلام از خداونددر خواست کرد کسی را به او نشان دهد که نزد خدا محبوب تر از او باشد، خداوند عیسی را به پیرزنی که در کنار دریا زندگی می کرد راهنمایی نمود. وقتی عیسی علیه السلام به سراغ آن خانم آمد، دید در خرابه ای زندگی می کند وبا بدنی فلج و چشمانی نابینا در گوشه ای رها شده است. وقتی حضرت عیسی علیه السلام جلوتر رفت ودقّت کرد، دید پیرزن مشغول ذکری است:

« الحَمدُ للهِ المُنعِمِ المُفضِلِ المُجمِلِ المُکرِمِ»
خدایا شکرت که نعمت دادی، کرم کردی، زیبایی دادی، کرامت دادی.

حضرت عیسی علیه السلام تعجب کرد که اوبا این بدن فلج که فقط دهانش کار می کند، چرا چنین ستایش می کند؟ با خود گفت که او از اولیای خداست ومن بی اجازه وارد خرابه شدم؛ برگردم، اجازه بگیرم وبعد داخل شوم. به دم خرابه بازگشت و گفت: « السَّلامُ علیکُ یا أَمةَ الله» پیرزن گفت: « وعلیک السَّلام یا روح الله». عیسی پرسید: خانم! مگر مرا می بینی؟ گفت: نه. پرسید: پس از کجا دانستی که من روح الله هستم؟ پیرزن گفت: همان خدایی که به تو گفت مرا ببین، به من هم گفت چه کسی می آید. عیسی با اجازه آن خانم وارد خرابه شد وپرسید: خداوند به تو چه داده است که این قدر تشکّر می کنی؟ تشکّر تو برای چیست؟ پیرزن گفت: یا عیسی، آن چه به من داده بود از من گرفت، آیا همین طور پس گرفته است؟ آیا وقتی می خواست آن را از من بگیرد، به من نگاه کرد وپس گرفت؟ عیسی فرمود: آری، اوّل به تو نگاه کرده وبعد پس گرفته است. پیرزن گفت: من به همان نگاه او خوشم. خدا این نگاه رابه دیگری نداشته وبه من کرده است؛ پس جای شکر دارد.
چنین پیرزنی به خداوند وصل است در حالی که پیامبر هم نبود. در واقع استادِ حضرت عیسی علیه السلام شد. امّا وقتی برای ما مصیبتی پیش می آید، فکر می کنیم خدا با ما قهر کرده است در حالی که برخی از آن ها جبران گناهان ماست تا خداوند متعال در آخرت ما را عذاب نکند، برخی دیگر از گرفتاری ها به خاطر این است که از خدا غافل نشویم، برخی دیگر هم به خاطر این است که خدا دوستمان دارد و می خواهد به خاطر صبر بر مشکلات، پاداش بیشتری دریافت کنیم.(مرتضی آقا تهرانی)


ارسال شده در توسط هانی کشاورز
باید متذکر شد اولا وقتی معروفی در حال خدشه و فراموشی یا منکری در حال غلبه است، امر به معروف و نهی از منکر تکلیف است و نمی توان با این توجیه که معروف،معروف نشده، دست از امر به معروف و نهی از منکر کشید ضمن اینکه برای اکثریت قاطع ملت ایران حجاب و عفاف یک معروف مسلم و بدحجابی و بی عفتی، یک منکر بزرگ است. ثانیا کار فرهنگی و ارشادی تناقضی با برخورد با مفاسد اخلاقی و اجتماعی متجاهرانه ندارد و به نام کار فرهنگی نمی توان اجرای قانون و پاسداری از مرزهای امنیت اخلاقی و عفت عمومی را تعطیل کرد یا پاسداران این مرزها را نکوهش نمود. اگر هم در اجرای قانون خطا و خللی دیده شد نمی توان اصل قانون را تعطیل کرد و از مجریان و ضابطان خواست به خاطر آن خطاها، اساسا تکلیف و مسئولیت خود را تعطیل کنند. ثالثا تجاهر و تظاهر به فساد در خیابان -حریم عمومی- با حریم خصوصی متفاوت است. کسی نمی تواند از حریم خصوصی افراد سؤال کند اما اگر عناصر قانون گریز و هنجارشکن اصرار بر ارتکاب بزه های اخلاقی و اجتماعی کردند، نه تنها بازخواست که در چارچوب قانونی باید مجازات هم کرد.
رابعاً برخورد با این نابهنجاری های سازمان یافته اتفاقا از جمله مسئولیت های حاکمیتی دستگاههای دولتی است و این بیان که ما دخالتی نداریم، نه تنها رافع مسئولیت نیست بلکه خدمات و تلاش های دولت خدمتگزار در سایر حوزه ها را نیز زیر سؤال می برد.
طبیعی است که بین مقولاتی مانند ارشاد، امر به معروف و نهی از منکر، تذکر و مبارزه با جرایم اخلاقی و اجتماعی تفاوت های مرحله ای وجود دارد و هر مرحله دارای مقتضیات و لوازم خود است اما این تفکیک نمی تواند توجیهی برای تعطیلی همه این تکالیف قانونی و شانه خالی کردن از بار مسئولیت باشد. ضمن اینکه به نظر می رسد متاسفانه برخی مشورت های غلط در این زمینه به رئیس جمهور محترم داده می شود که با بنیان اسلامی و انقلابی تفکر ایشان در تضاد است. برخی گمانه ها حاکی از آن است که جریانی می کوشد به ایجاد بدگمانی میان علما و متدینین با رئیس جمهور خدمتگزار دامن بزند و نتیجه این بدگمانی را در آغوش فتنه گران بریزد.


ارسال شده در توسط هانی کشاورز
 

اصول دین مقدس اسلام پنج است:
 
1 ـ توحید 2 ـ نبوت 3 ـ امامت 4 ـ عدل 5 ـ معاد

 

توحید

 

توحید آن است که انسان بداند جهان را (خداى یکتا) آفریده و به آن هستى بخشیده و همه چیز در دست اوست بنابراین آفرینش، روزى دادن، زنده نمودن، سلامتى، مرض... همه و همه به اراده اوست.
 
«إنما أمره إذا أراد شیئا أن یقول له کن فیکون». ترجمه: هرگاه خداوند چیزى را اراده کند انجام می‏گیرد.
 
دلیل بر وجود خدا، آنچه در آسمان می‏بینیم از خورشید و ماه و ستارگان درخشان، ابرها، بادها، باران و آنچه در زمین مشاهده می‏کنیم از دریاها، جویبارها، میوه جات، درختان و معادن گرانبها طلا و نقره و زبرجد و اقسام پرندگان که در هوا به پرواز در می‏آیند و حیواناتى که در آبها شناورند و حیوانات گوناگون که در روى زمین هستند با صداها و اندازه‏هاى مختلف، و انسان این موجود شگفت انگیز آفرینش با حواس مختلفى که دارد: چشم، گوش، زبان، درد، شادى، عصبانیت اندوه و مانند آن. همه اینها ما را به خدائى دانا و بزرگ راهنمائى می‏کنند که به او عقیده‏مندیم و او را پرستش مى‏نمائیم و از او یارى مى‏جوئیم و در هرحال به او توکل داریم.
 
خداوند داراى صفات بسیارى است: مانند علم، قدرت، حیات، اراده، ادراک، قدمت، صدق و ...
 
اینها همه گذشته از اینکه آفریننده و روزى دهنده، و زنده کننده، و میراننده و بخشنده و مهربان و برتر، و شریف و کریم است، خداى بزرگ از نقص هم برکنار است، بنابراین جسم نیست، مانند اجسام ما و از اجزاء مختلفه ترکیب نیافته است. و دیدن او امکان‏پذیر نیست نه در دنیا و نه در آخرت.
 
و عوارض بر او راه نمى‏یابد، بنا بر این مریض نخواهد شد، گرسنه نمی‏شود، خوابش نمی‏برد و پیر هم نمی‏گردد، در کارهاى خود شریک نداشته، یکه و تنها است، و صفات خدا عین ذاتش می‏باشد: پس: از ابتداى عالم بوده و قدرت داشته است، مانند ما نیست که نخست نادان بودیم و سپس دانا شدیم، قدرت نداشتیم و آنگاه مقتدر گشتیم. بى‏نیاز است یعنى: نیازى به مشورت و همکارى ندارد و به وزیر و لشکرى محتاج نیست.

 

نبوت

 

پیامبر به کسى می‏گویند که: خداوند متعال به او وحى می‏فرماید و پیامبران بر دو دسته‏اند:
 
1 ـ پیامبر مرسل: کسى را گویند که از طرف خدا برانگیخته شده تا مردم را از تاریکى به روشنائى و از باطل بسوى حق و از خرافات به حقیقت و از نادانى بسوى دانش راهنمائى کند.
 
2 ـ پیامبر غیرمرسل: کسى است که فقط براى خودش بر او وحى می‏شود و در رسانیدن احکام به مردم مأموریتى ندارد. و تعداد پیامبران یکصد و بیست و چهار هزار است (124000) و پیامبران مرسل چند نفرى بیش نیستند، اول پیمبران (آدم) علیه السلام و آخر آنان (محمد) صلى‏الله‏علیه‏وآله وسلم است.
 
پیامبران مرسل نیز دو دسته‏اند:
 
دسته اول: الوالعزم و آنان کسانى هستند که از جانب خدا براى شرق و غرب عالم برانگیخته شده‏اند و اینان پنج نفرند:
 
1 ـ ابراهیم(ع). 2 ـ نوح (ع). 3 ـ موسى(ع). 4 ـ عیسى(ع). 5 ـ محمد (ص).
 
دسته دوم ـ غیر الوالعزم و اینها بقیه پیامبران هستند.
 
یهودیان از پیروان موسى علیه السلام و مسیحیان از پیروان عیسى علیه السلام، و مسلمانان پیروان محمد صلى‏الله‏علیه‏وآله هستند. ولى دین اسلام مکمل ادیان گذشته است، پس بر همه مردم جهان لازم است که از تعلیمات عالیه اسلام پیروى کنند همانطور که خداى متعال می‏فرماید.
 
«ومن یبتغ غیر الإسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرین». ترجمه: هرکس غیر از اسلام دینى اختیار نماید از او پذیرفته نمی‏شود و در آخرت از زیان کاران است.
 
اسلام تنها شریعت الهى است که تا روز بازپسین برجا خواهد ماند و هیچگاه نسخ نمی‏شود.

 

امامت

 

خداوند همانگونه که پیامبران را تعیین می‏فرماید جانشینان پیامبران را نیز تعیین می‏فرماید و دوازده نفر جانشین براى پیامبر ما محمد(ص) برگزیده است که آنان همان دوازده امامی هستند که نزد مسلمانان مشهور، و عبارتند از:
 
1 ـ امام امیرالمؤمنین على بن ابى طالب(ع) پسر عموى پیغمبر ما محمد(ص) و شوهر دختر آن حضرت فاطمه سلام الله علیها.
2 ـ امام مجتبى: حسن بن على علیهما السلام که مادرش فاطمه(ع) دختر محمد(ص) است.
3 ـ امام شهید: حسین بن على علیهما السلام که مادرش فاطمه(ع) دختر محمد(ص) است.
4 ـ امام زین العابدین: على بن حسین علیهما السلام.
5 ـ امام باقر: محمد بن على علیهما السلام.
6 ـ امام صادق: جعفر بن محمد علیهما السلام.
7 ـ امام کاظم: موسى بن جعفر علیهما السلام.
8 ـ امام رضا: على بن موسى علیهما السلام.
9 ـ امام جواد: محمد بن على علیهما السلام.
10 ـ امام‏هادى: على بن محمد علیهما السلام.
11 ـ امام عسکرى: حسن بن على علیهما السلام.
12 ـ امام مهدى: محمد بن حسن قائم آل محمد علیهما السلام که در انتظارش بسر می‏بریم.
 
این امامان دوازده‏گانه حجت خدا بر مردم‏اند و همگى فرزندان رسول خدا(ص) می‏باشند و در دانش و بردبارى، فضیلت و دادگرى، پاکدامنى و اخلاق نیکو و همه صفات مانند پیامبر اسلامند، مگر می‏شود داراى این صفات برجسته نباشند؟ زیرا اینان جانشینان پیامبر، و پیشوایان مردم و راهبران اسلام و حجت خدا بر مردم جهانند.

 

عدل

 

بدین معنى که: دادگر است و به کسى ستم نمی‏نماید و کارى را بدون حکمت انجام نمی‏دهد، بنابراین هرچه را می‏آفریند و روزى می‏دهد و آنچه را می‏دهد و باز می‏ستاند از روى مصلحت است اگرچه ما نمی‏دانیم. همانطورى که اگر دکترى به بیمار خود داروئى داد می‏دانیم که در آن مصلحتى است گرچه آن مصلحت بر ما پوشیده باشد بنابراین اگر دیدیم خداوند متعال کسى را ثروتمند و دیگرى را تهی‏دست نموده، و یا به یکى شرافت بخشیده و به دیگرى نبخشیده، یا یکى را مریض کرده و دیگرى سالم است، و از این قبیل امور... باید عقیده‏مند باشیم که همه اینها از روى حکمت و مصلحت است گرچه ما به حکمت آن پى نبریم.

 

معاد

 

معاد عبارت است از اینکه: خداوند انسان را پس از مردن زنده می‏کند تا نیکوکاران را پاداش دهد و بدکاران را به کیفر اعمال خود برساند.
 
کسى که ایمان به خدا داشته، عمل شایسته بجا آورد، نماز بخواند، روزه بگیرد، نیت خود را خالص گرداند، کودکان یتیم را پناه دهد، از مستمندان و بینوایان دستگیرى کند و اینگونه کارهاى نیک انجام دهد.
 
خداوند او را در باغستان‏هاى بهشت که در زیر آن نهرهائى جارى است می‏برد و همواره در جوار رحمت بى‏پایان قرار می‏گیرد، و کسى که کفر ورزید و کار ناشایسته از او سر زده و مرتکب دروغ، خیانت، قتل، دزدى، زنا، شراب‏خوارى و نظائر آن گردیده سزاى او آتش دوزخ و آب‏هاى جوشان و غذاهاى کشنده آن خواهد بود و پیوسته در اندوه و عذاب بسر خواهد برد.
 
پیش از بهشت و دوزخ، دو منزل را باید طى کرد:
 
1 ـ منزل اول قبر است که در آن از اعمال پرسش می‏شود، و انسان پاداش کردار خود را می‏چشد، چنانچه پیغمبر اکرم(ص) فرمود: قبر، یا گودالى از گودال‏هاى جهنم و یا باغى از باغستان‏هاى بهشت است. حالت انسان در قبر مانند شخصى است که به خواب رفته، گاهى با دیدن خواب‏هاى خوب خوشنود و زمانى خواب‏هاى پریشان دیده ناراحت می‏شود با اینکه اگر کسى در نزدیکى او باشد نمی‏داند این شخص خوابیده اکنون در سختى و رنج بسر می‏برد یا در آسایش.
 
زندگان نیز از مرده‏ها جز کالبدى خاموش و بى‏روح نمی‏بینند و نمی‏توانند درک کنند که او در رنج است، یا در استراحت.
 
2 ـ منزل دوم قیامت است که خداوند مردگان را زنده می‏کند و همگى را در صحراى محشر گرد می‏آورد، در این هنگام دادگاه‏هاى بزرگ عدل الهى تشکیل یافته، دادرسان که پیمبران و بندگان شایسته خدایند حضور می‏یابند و به توزین و سنجش اعمال مردم می‏پردازند، اینجا است که پرونده افراد را گشوده گواهان را احضار می‏کنند. دسته‏اى که در دنیا رفتار و کردار شان شایسته بوده خوشبخت و گنهکاران بدبخت می‏گردند، بنابراین بر انسان لازم است که بقدر توانائى خویش در کارهاى نیک کوشش کند تا در آن روز که فریادرسى نیست گرفتار بدبختى همیشگى و عذاب دائم نگردد.


ارسال شده در توسط هانی کشاورز
 

آئین پاک اسلام، آخرین دین آسمانی است و به همین جهت کاملترین ادیان می باشد.

                

با آمدن این دین، ادیان قبلی منسوخ شده است، زیرا با وجود کامل، نیازی به ناقص نمی‏باشد.

                         

دین اسلام بوسیله پیامبر گرامی ما حضرت محمد بن عبدالله(ص) برای بشر فرستاده شده است. این درب رستگاری و سعادت، هنگامی به روی جهانیان گشوده شد که جوامع انسانی دوره‏های خامی و ناتوانی فکری خود را گذرانیده و برای بدست آوردن کمال انسانیت آماده شده و شایستگی دریافت معارف و مطالب عالی و بلندپایه الهی و به‏کار بستن آنها را بدست آورده بودند.

                               

از این رو اسلام حقایق و معارفی را که در خور فهم انسان واقع‏بین است و نیز اخلاق پسندیده‏ای که امتیاز انسان به آن است و دستورهائی را که به همه کارهای زندگی فردی و اجتماعی انسان سروسامان میدهد برای بشر آورده و او را به انجام آنها توصیه می‏کند.

                     

از این جهت دین اسلام، دینی است جهانی و همیشگی و یک سلسله امور اعتقادی و مقررات اخلاقی و عملی است و به‏کار بستن آنها سعادت و نیکبختی انسان را در دنیا و آخرت تأمین میکند.

                                

مقررات دین اسلام طوری است که هر فردی از افراد بشر و هر جامعه‏ای از جوامع انسانی که آنها را به‏کار بندد، بهترین شرایط زندگی و مترقی‏ترین کمال انسانی برایش فراهم خواهد شد.دین اسلام آثار نیکوی خود را بطور مساوی به همه‏کس و هر جامعه‏ای می‏بخشد و بزرگ و کوچک، دانا و نادان، مرد و زن، سفید پوست و سیاه پوست، شرقی و غربی بدون تفاوت می‏توانند از فوائد و مزایای این آئین پاک برخوردار شوند و نیازمندیهای خود را به نحو احسن و اکمل رفع نمایند؛ زیرا دین اسلام معارف و مقررات خود را روی پایه آفرینش گذاشته و نیازمندی‏های انسان را منظور داشته به رفع آنها می‏پردازد و فطرت و ساختمان انسان نیز در همه افراد مختلف و نژادهای متفاوت و زمان‏ها یکسان است، زیرا بدیهی است که جامعه انسانی از خاور گرفته تا باختر یک خانواده نوعی است. یعنی همه از نوع انسانند و بزرگ و کوچک، مرد و زن، دانا و نادان، سفید پوست و سیاه پوست و... اعضاء و افراد این خانواده هستند و در اصول و ارکان ساختمان انسانی شریکند و نیازمندیهای افراد مختلف و نژادهای متفاوت، مشابه است و آیندگان بشر نیز فرزندان و زادگان همین خانواده‏اند و قطعاً وارث حوائج و نیازمندیهای اینان می‏باشند.

                        

در نتیجه، اسلام آئینی است که برفع نیازمندیهای واقعی و فطری انسان می‏پردازند و برای همه کافی و برای همیشه زنده خواهد بود. به همین سبب خدای متعال اسلام را دین فطری می‏نامد و مردم را به زنده نگاهداشتن فطرت انسانی دعوت می‏نماید. بزرگان دین نیز فرموده‏اند اسلام دینی است آسان که به انسان سخت‏گیری نمی‏کند.


ارسال شده در توسط هانی کشاورز
   1   2      >