سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پایگاه دوم انرژی هسته‏ای

علامه بحرالعلوم در راه سامرا به مسئله گریه بر امام حسین‏علیه‏السلام که باعث آمرزش گناهان مى‏شود، فکر مى‏کرد. عربى بر مرکبى سوار، مقابلش رسید و سلام کرد و پرسید: جناب سید! شمارا متفکر مى‏بینم؟ اگر مسئله علمى است، بفرمایید، شاید من هم چیزى بگویم.
بحرالعلوم فرمود: دراین فکر بودم که چگونه حق تعالى این همه ثواب به زائران و گریه کنندگان حضرت سید الشهداعلیه‏السلام مى‏دهد؛ مانند آن که: «هر قدمى که زائر بر مى‏دارد، ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملش نوشته مى‏شود و براى یک قطره اشک، تمام گناهان صغیره و کبیره‏اش آمرزیده مى‏شود»؟ آن سوار عرب فرمود: تعجب مکن! من براى شما مثل مى‏آورم تا مشکلت حل گردد. سلطانى در شکارگاه از همراهانش دور افتاده بود. در آن بیابان وارد خیمه‏اى شدو پیرزنى را با پسرش در گوشه خیمه دید. آنان بزى داشتند که زندگى شان از شیر آن بز تأمین مى‏شود و غیر از آن چیز دیگرى نداشتند. آن پیر زن، بز را براى سلطان ذبح کرد و طعامى حاضر کرد. او سلطان را نمى‏شناخت و فقط براى اکرام مهمان، این عمل را انجام داد. سلطان شب را آن جا ماند و روز بعد در دیدار عمومى، واقعه دیشب خود را نقل کرد و گفت: من در شکار گاه از غلامان دور افتادم و در حالى که شدیداً تشنه و گرسنه شده بودم و هوا به شدت گرم شده بود، به خیمه آن پیرزن رفتم؛ او مرا نمى‏شناخت و در همان حال، سرمایه او و پسرش بزى بود که از شیر آن، زندگى را مى‏گذراندند؛ بز را کشتند و براى من غذا آماده کردند. حال در عوض این محبت، به این پیر زن و پسرش چه بدهم و چگونه تلافى کنم؟
یکى از این وزیران گفت: صد گوسفند به او بدهید؛ دیگرى گفت: صد گوسفند و صد اشرفى به او بدهید؛ دیگرى مى‏گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید. سلطان گفت: هر چه بدهم، کم است. اگر سلطنت و تاج و تختم را بدهم، مکافات به مثل کرده‏ام؛ چون آنها هر چه داشتند به من داده‏اند؛ من باید هر چه دارم، به آنان بدهم.
حضرت سید الشهداعلیه‏السلام هر چه داشت، از مال، اهل و عیال، پسر،برادر،فرزندو سر و پیکر، همه و همه را در راه خدا داد؛ حال اگر خداوند بر زائران و گریه کنندگان آن حضرت، آن همه اجر و پاداش و ثواب بدهد، نباید تعجب نمود؛ این را فرمود واز نظر سید بحرالعلوم غایب شد.1

1. العبقرى الحسان، ج 1، ص‏199 به نقل از اشک حسینى، سرمایه شیعه، ص 37 و36


ارسال شده در توسط هانی کشاورز